next page

fehrest page

back page


بهشت به آسانى فراهم نمى‏گردد:
مثال معروف است كه ((گل چيدن بى‏خار نمى‏شود)) آنكه خواهان بهشت است ناگزير است كه براى رسيدن به آن تلاش و جديت فراوان نمايد و اگر سختى‏ها و دشوارى‏ها بر او روى آورد، در برابر آنها مقاومت نمايد. و به ديگر سخن براى رسيدن به بهشت به استقبال ناملايمات برود، چنانكه امام عليه‏السلام فرمود:
...الجنة تحت أطراف العوالى...- نهج، فيض و صبحى، خ 124. ?
((...بهشت در سايه تير و نيزه فراهم مى‏گردد...))
و نيز چنين روايت نموده است:
...ان رسول الله (ص) كان يقول: ان الجنة حفت بالمكاره... - نهج، فيض، خ 175، صبحى، خ 156. ?

((...پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همواره مى‏فرمود: بهشت با دشوارى‏ها پيچيده شده است...))
نابرده رنج گنج ميسر نمى‏شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
((سعدى))
خواهان بهشت نمى‏خوابد!
...ألا و انى لم أركالجنة نام طالبها. - نهج، فيض، و صبحى، خ 28. ?
((...آگاه باشيد كه من چيزى جز بهشت را نديده‏ام كه خواهان جوينده آن در خواب غفلت فرو برود))
مقصود امام عليه‏السلام اين است كه انسان‏هاى جوياى بهشت، غالبا در اثر گرايش به دنيا آنچنان دچار غفلت و بى‏خبرى مى‏شوند كه همانند خوابيدگان، براى رسيدن به بهشت گامى بر نمى‏دارند، و كمتر كسى است كه در اين راه بيدار بوده و با تلاش و كوشش و دورى نمودن از هواهاى نفسانى و بريدن از دنيا خود را آماده بهشت مى‏نمايد.
حافظا خلد برين خانه موروث من است اندرين منزل ويرانه نشيمن چه كنم؟!
((حافظ))
فصل ششم: دوزخ
دوزخ، جايگاه كيفر بدكاران و ناشايستگانى مانند كافران، مشركان، منافقان و گناهكاران غير قابل آمرزش است، كه در نهج البلاغه غالبا با كلمه ((نار)) از آن سخن به ميان آمده است. انسان‏هاى دوزخى پس از محاكمه در دادگاه بزرگ قيامت و محكوم شدن، رهسپار دوزخ مى‏گردند، چنانكه امام عليه‏السلام فرمود:
...و أما أهل المعصية فأنزلهم شر دار. - نهج، فيض، خ 108، صبحى، خ 109. ?
((...و اما معصيت كاران، پس خداوند آنان را در بدترين سراى فرود مى‏آورد...))
تصوير دوزخ:
به تصوير كشيدن و تبيين جايگاه نديده، و دور از جولانگاه عقل و انديشه آدمى كارى ناممكن است، از اين رو براى اين هدف بايد منابع مرتبط به وحى و عصمت را جستجو كرد و پس از قرآن كريم، نهج البلاغه بهترين و معتبرترين و جامع‏ترين كتاب براى اين منظور است، كه در موارد متعدد، آتش سوزان دوزخ و سختى‏ها و دشوارى‏ها و شكنجه‏هاى آن را به تصوير كشيده است:
1- ...فكانت معالجه القتال أهون على من معالجة العقاب، و موتات الدنيا أهون على من موتات الأخرة . - نهج، فيض، خ 53، صبحى، خ 54. ?

((...پس درمان جنگ تحمل مشكلات آن بر من آسانتر از درمان كيفر خداوند آسانتر از كيفر اخروى است كه حاصل هماهنگى و تبعيت از انسان‏هاى مقام طلب و ناشايست مى‏باشد و مرگ‏هاى دنيا دشوارى‏هاى جنگ براى من آسانتر از مرگ عذاب‏ها ى آخرت است...))
2- و أما أهل المعصية فأنزلهم شر دار، و غل الايدى الى الأعناق و قرن النواصى بالأقدام و ألبسهم سراييل القطران و مقطعات النيران، فى عذاب قد اشتد حره، و باب قد أطبق على أهله، فى نار لها كلب و لجب و لهب ساطع و قصيف هائل، لا يظعن مقيمها، و لا يفادى اسيرها، و لا تفصم كبولها لا مدة للدار فتفنى و لا أجل للقوم فيقضى . - نهج، فيض، خ 108، صبحى، خ 109. ?

((...و اما آنان كه اهل معصيت و نافرمانى در برابر خداوند باشند، خداوند آنان را در بدترين سراى جاى داده و دستان آنان را به گردنشان بسته و موهاى پيشانى آنان را به پاهايشان پيوند زند، و پيراهن‏هايى از قير و پاره‏هايى آتش بر آنان بپوشاند، در عذابى كه حرارت آن بسيار دشوار است، و در دروازه‏اى كه بر روى آنان بسته و در آتشى كه داراى زبانه‏هاى بلند و صداهاى ترساننده و شعله‏هاى افروخته و صداهاى بسيار بلند سرگردان كننده است، آنكه در آن آتش جاى بگيرد توانايى كوچيدن از آن را ندارد، و آنكه در اسارت آن باشد رها شدنى نيست، و زنجيرهاى آن بريده نمى‏شود، براى سراى دوزخ زمانى نيست كه سپرى گردد، و ساكنان آن براى سكونت در آن، وقت معينى ندارند كه به پايان برسد...))
3- و كفى بالنار عقابا و وبالا و كفى بالله منتقما و نصيرا . - نهج، فيض، خ 82، صبحى، خ 83. ?

((...و همين اندازه بس است كه آتش دوزخ، كيفر و دشوارى براى گناهكاران و خداوند، انتقام گيرنده از آن گناهكاران و يارى دهنده براى نيكان باشد...))
4- ...نار شديد كلبها، عال لجبها، ساطع لهبها، متغيظ زفيرها، متأجح سعيرها، بعيد خمودها، ذاك و قودها، مخوف و عيدها، عم قرارها، مظلمة أقطارها، حامية قدورها، فظيعة أمورها... - نهج، فيض، خ 232، صبحى، خ 190. ?

((...آتشى كه در بلعيدن سيرى ندارد، و پر اضطراب و متلاطم است و شعله آن بلند، و صداى آن هيجان آور و خشمناك و سوزندگى آن، زبانه دار و فرو نشستن شعله‏هاى آن بسيار دور، دير خاموش مى‏شود و هيزم آن پر شعله، و تهديد آن ترس آور و به سبب تاريك و ژرف بودن آن جايگاه آن براى دوزخيان فراگير، و همه اطراف آن، تاريك، و ديگ‏هاى آن داغ و سوزان، و كارها كيفرهايى كه در آن انجام مى‏گيرد، رسوا كننده است...))
5- ...و اتقوا نارا حرها شديد و قعرها بعيد و حلينها حديد و شرابها صديد . - نهج، فيضى، خ 119، صبحى، خ 120. ?

((...و بپرهيزيد از آتشى كه سوزش آن سخت و دشوار، و بسيار ژرفناك است و زيور آن آهن گداخته، و نوشيدنى آن، آب چركين است.))
آنچه خوانده‏ايد گوشه‏هايى از سخنان امام عليه‏السلام در تصوير آتش دوزخ و كيفرهاى آن بوده است.
عوامل گرفتارى به آتش دوزخ:
اكنون اين پرسش پيش مى‏آيد كه دوزخيان چه ويژگى‏هايى دارند، تا ما بدينوسيله بتوانيم خود را از آن ويژگى‏ها دور نماييم؟ و به ديگر سخن: چه عواملى موجب گرفتار شدن به آتش دوزخ مى‏شود تا با دانستن آنها، خود را از آنها دور نموده، تا در قيامت از دوزخيان نباشيم؟
پاسخ به اين پرسش در سخنان امام عليه‏السلام به روشنى بيان گرديده است. اين سخنان در اين نوشتار تحت عنوان‏هاى مخصوصى به خود تقديم خوانندگان گرامى مى‏گردد:
1- لغزش‏ها:

...ألا و ان الخطايا يا خيل شمس حمل عليها أهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فى النار... - نهج، فيض، و صبحى، خ 16. ?

((...آگاه باشيد كه خطاها بى‏تقوايى‏ها همانند اسبان سركش لجام گسيخته‏اى مى‏باشد كه صاحبان آنها بى‏تقوايان بر آنها سوار گرديده و همراه آنها در آتش دوزخ فرو افتند...))
2- اهميت ندادن به نماز:

تعاهدوا أمر الصلوة، و حافظوا عليها، و استكثروا، و تقربوا بها فانها ((كانت على المؤمنين كتابا موقوتا))، ألا تسمعون الى جواب أهل النار حين سئلوا ((ما سلككم فى سقر؟ قالوا: لم نك من المصلين)) سورة المدثر /42 و 43 و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها باطلاق الربق... - نهج، فيض، خ 190، صبحى، خ 199. ?

((نماز را رعايت، و بر آن محافظت نماييد و آن را بسيار به جا آوريد، و به وسيله آن به خداوند نزديك گرديد، كه آن براى مومنان در هنگام مخصوصى واجب گرديده است، آيا پاسخ دوزخيان را نمى‏شنويد در آن هنگام كه از آنان پرسش مى‏شود: (چه چيز شما را به دوزخ كشانيده است؟ مى‏گويند: ما از نماز گزاران نبوده‏ايم)، به راستى كه نماز گناهان را مى‏ريزد، همانند ريخته شدن برگ درخت، و نماز انسان را از كيفر گناه رها مى‏گرداند همانند رها شدن زنجير از گردن انسان به زنجير بسته شده...))
3- نپرداختن زكات:

...ثم ان الزكاة جعلت مع الصلوة قربانا لأهل الاسلام، فمن أعطاها طيب النفس بها، فانها تجعل له كفارة، و من النار حجازا حجابا و وقاية... - همان. ?

((...سپس پرداخت زكات اموال همراه با نماز براى مسلمانان به عنوان وسيله و ابراز نزديك شدن انسان به خداوند قرار داده شده است، پس هر كه به ميل و رغبت آن را بپردازد، سبب كفاره گناهان و مانع و نگهدارنده انسان در برابر دوزخ مى‏شود...))
4- خيانت در امانت:

...ثم أداء الأمانة، فقد خاب من ليس من أهلها... - همان. ?

((...سپس اداى امانت است، پس آنكه اهل آن امانت نباشد، زيان نموده است...))
...و من استهان بالأمانة، و رتع فى الخيانة، و لم ينزه نفسه و دينه عنها، فقد أحل أخل بنفسه الذل و الخزى فى الدنيا، و هو فى الأخرة أذل و أخزى و ان أعظم الخيانة خيانة الامة و أفظع الغش غش الأئمة . - نهج، فيض و صبحى، نامه 26. ?

((...و هر كه امانت را سبك بشمارد و همانند چهارپايان چراگاه خود را در وادى خيانت قرار بدهد، و خود و آيين خود را از آن پاك نگرداند، در دنيا خود را خوار زبون و پست و رسوا گردانيده و در روز واپسين خوارتر و رسواتر خواهد بود، و به راستى كه بزرگترين خيانت، خيانت به امت، و زشت‏ترين دغلكارى، دغلكارى زمامداران است.))
امام عليه‏السلام در اين نامه، كه آن را براى يكى از كارگزاران نوشته است، دايره امانت را توسعه بخشيده، و پس از بيان نتيجه خيانت در امانت در دنيا و آخرت، بزرگترين امانت براى كارگزاران را امانت امت اسلامى دانسته است. و در نتيجه، خيانت به اين امانت را بزرگترين خيانت به شمار آورده است.
5- سركشى و فساد در روى زمين:

...فلما نهضت بالأمر نكثت طائفة و مرقت أخرى و قسط آخرون، كأنهم لم يسمعوا كلام الله، حيث يقول: ((تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتقين.)) سورة القصص/38بلى و الله لقد سمعوها و وعوها، ولكنهم حليت الدنيا فى أعينهم و راقهم زبرجها... - نهج، خ 3(شقشقيه). ?

((... پس چون به امر خلافت برخاستم گروهى پيمان بيعت خود با مرا شكستند از ناكثين اصحاب جمل شدند كه جنگ جمل را برپا كردند و گروهى ديگر از حق خارج گرديدند از مارقين خوارج شدند كه جنگ نهروان را پديد آوردند و گروهى بر حكومت حق على عليه‏السلام ستم روا داشتنداز قاسطين معاويه و يارانش شدند كه جنگ صفين را برپا كردند گويا آنان اين سه گروه سخن خداوند را نشيدند در آنجا كه فرمود: آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مى‏دهيم كه در روى زمين نخواهند سركشى كنند و نخواهند فساد پديد آورند و سرانجام نيك از آن پارسايان است. آرى به خداوند سوگند كه اين آيه را شنيدند و آن را فهميدند، ولى دنيا در برابر ديدگان آنان زيبا جلوه كرد، و زيور دنيا آنان را فريب داد...))
اين سخن قسمتى از خطبه معروف ((شقشقيه)) است كه امام عليه‏السلام در آن، سه گروه را نام برده و مورد سرزنش قرار داده و آنان را مصداق منفى آيه‏اى از قرآن دانسته است كه خداوند در آن آيه بهشت را ويژه كسانى قرار داده است كه نخواهند در روى زمين سركشى و فساد نمايند، و سه گروه نامبرده با جنگى كه در برابر على عليه‏السلام به راه انداخته بودند از مصاديق سركشى در برابر خداوند و فسادگرى در روى زمين به شمار آمدند و در نتيجه از بهشت محروم گرديده و سرانجام آنان دوزخ خواهد بود.
6- لغزش و گريز از ميدان جهاد:

در مقام تشويق به جهاد و پيكار در راه خدا فرمود:
...لقد حملتكم على الطريق الواضح التى لا يهلك عليها الا هالك، من استقام فالى الجنة، و من زل فالى النار . - نهج، فيض، خ 118، صبحى، خ 119. ?

((...من شما را بر راهى روشن جهاد در راه خدا فرا خوانده‏ام كه در برابر آن، تنها كسى به هلاكت مى‏رسد كه به سبب سرشت فساد آلود خود اهل هلاكت باشد، كسى كه در ميدان جهاد استقامت داشته باشد به بهشت مى‏رود، و كسى كه در اين راه بلغزد به دوزخ مى‏رود.))
و در مقام آموزش جنگيدن به يارانش كه گويا آن را در ليلةالهرير و يا آغاز جنگ صفين بيان كرده است، از جمله فرمود:
...فعاودا الكر، واستحيوا من الفر فانه عار فى الأعقاب و نار يوم الحساب... - نهج، فيض، خ 65، صبحى، خ 66. ?

((...پس بر دشمن يورش پى در پى ببريد، و از گريختن از ميدان جهاد شرم نماييد، كه گريز از ميدان جهاد براى نسل آينده تان ننگ را، و براى روز حسابتان آتش دوزخ را در پى خواهد داشت...))
7- خشم:

در آن هنگام كه عبدالله بن عباس را به عنوان جانشين و كار گزار خود در بصره منصوب كرد به او نوشت:
سع منع الناس بوجهك و مجلسك و حكمك و اياك والغضب فانه طيرة من الشيطان. و اعلم أن ما قربك من الله يباعدك من النار، و ما باعدك يباعدك من الله يقربك من النار . - نهج، فيض و صبحى، نامه 76. ?

((با مردم به هنگام روبرو شدن و نشستن و داورى كردن به نيكى برخورد كن با آنان گشاده روى و خوش برخورد و همنشين خوبى باشد و به هنگام داورى در اختلافات در ميان آنان از حق دورى مگزين و به داد و عدل داورى كن. و از خشم بر مردم بپرهيز! كه آن خشم گونه‏اى از سبك مغزى و ره آوردى از شيطان است، و بدان كه آنچه تو را به خداوند نزديك گرداند تو را از آتش دوزخ دور، و آنچه تو را از خداوند دور گرداند به آتش دوزخ نزديك مى‏گرداند.))
8- انكار حقانيت ائمه عليه‏السلام

پيش از اين درباره ويژگى‏هاى بهشتيان از امام عليه‏السلام نقل شد كه تنها كسانى در بهشت داخل مى‏شوند كه امامان معصوم عليه‏السلام را بشناسند و امامان عليه‏السلام نيز آنان را بشناسند،در ادامه آن سخن فرمود:
...و لا يدخل النار الا من أنكرهم و أنكروه... - نهج، فيض و صبحى، نامه 152. ?

((و در دوزخ داخل نمى‏شود جز كسى كه آنان امام معصوم را به عنوان پيشوايان بر حق مسلمانان و جانشينان پاك پيامبر اسلام باور نداشته، و امامان نيز او را به عنوان انسان مؤمن و مسلمان درستكار پذيرا نباشند...))
از اين سخن به دست مى‏آيد كه دوزخ تنها جايگاه كسانى است كه امامان معصوم عليه‏السلام را به عنوان پيشوايان بر حق و جانشينان واقعى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله باور نداشته باشند و آنانكه امامان معصوم عليه‏السلام را باور داشته و بر اين باور آنگونه باشند كه امامان عليه‏السلام نيز آنان را تصديق نموده و بپذيرند در دوزخ داخل نمى‏شوند.
پاسخ به يك پرسش:
در اينجا اين پرسش به ذهن مى‏آيد كه آيا تنها باور داشتن براى نجات از دوزخ كفايت مى‏كند؟ ظاهر سخن امام عليه‏السلام با چشم پوشى از سخنان ديگر آن حضرت چنين است. ولى به همانگونه كه در آيات قرآن، آيه‏اى تفسير آيه‏اى ديگر واقع مى‏شود، سخنان امام على عليه‏السلام نيز، تفسير سخن ديگر آن حضرت واقع مى‏شود، از اين رو براى پاسخ به پرسش مزبور بايد سخنان ديگر على عليه‏السلام را از نگاه خود بگذرانيم، سخنانى كه در آن ويژگى‏هاى ديگر اهل دوزخ بيان گرديده است، چنانكه توجه به سخنانى كه براى ويژگى‏هاى بهشتيان بيان گرديده بود نيز براى يافتن پاسخ درست مؤثر است.
از اين رو با توجه به مجموعه ويژگى‏ها و اوصاف بهشتيان و دوزخيان كه بيان گرديده است، مى‏توانيم بگوييم كه انسان معتقد به امامان معصوم عليه‏السلام كسى است كه در ميدان عمل نيز به گونه‏اى باشد كه امامان عليه‏السلام او را به عنوان شيعه و پيرو واقعى مورد پذيرش و قبول خود قرار بدهند، و به ديگر سخن: سيره عملى او به ميزان تواناييش سيره عملى امامان عليه‏السلام باشد. البته موضوع شفاعت شافعان در مورد برخى از گناهان با حفظ باور و اعتقاد به حقانيت امامان عليه‏السلام را نمى‏توان از نظر دور نگه داشت. كه البته آن هم خود داراى شرايطى است كه از موضوع بحث ما در اين كتاب بيرون بوده و نيازمند بررسى مستقل و جداگانه است.
9- دشمنى با بندگان خدا:

ستم بر بندگان خداوند در آيين اسلام، بسيار ناپسند بوده و خداوند انسان ستمگر را در روز قيامت به دوزخ گرفتار مى‏نمايد، چه اينكه آن ستمگر خداوند را باور داشته و خود را پيرو آيينى همانند آيين اسلام بداند، و چه منكر بوده و آيينى را پايبند نباشد، كه اينك به فرازهايى از سخنان على عليه‏السلام در اين باره توجه مى‏نماييد:
بئس الزاد الى المعاد العدوان على العباد . - نهج، فيض، حكمت 212، صبحى، حكمت 121. ?

((بدترين توشه براى روز رستاخيز، دشمنى و ستم بر بندگان خدا است.))
و لئن أمهل الله الظالم فلن يفوت أخذه و هو له بالمرصاد... - نهج، فيض، خ 96، صبحى، خ 97. ?

((و اگر خداوند انسان ستمگر را مهلت دهد، هرگز از كيفر او دست بر نخواهد داشت و او خداوند در كمينگاهش قرار دارد...))
10- گناه پيشگى:

هر انسانى در زندگى دنياى خود هدفى را برگزيده و براى رسيدن به آن در ميدان مسابقه قرار مى‏گيرد، ولى برخى از انسان‏ها هدف را نادرست برگزيده و سراب را به جاى آب، و هواى نفس را به جاى خدا مقصود خود پنداشته‏اند، از اين رو گناهكاران كه با ارتكاب گناه، قصد بهره‏مند شدن از نعمت‏ها را به هر گونه كه بخواهند در سر مى‏پرورانند، در وادى سراب گام برداشته و هواى نفس خود را خداى خويش مى‏پندارند، و آنگاه كه به سراى ديگر رهسپار گردند، جايگاهشان در دوزخ خواهد بود، چنانكه امام عليه‏السلام فرمود:
...والنار غاية المفرطين...- نهج، فيض، خ 156، صبحى، خ 157. ?
((...و آتش دوزخ، پايان مقصد حقيقى كسانى است كه در دنيا راه افراطگناه - را در پيش گرفته‏اند و آنچه را كه نبايد انجام بدهند، انجام مى‏دهند ...))
البته هر انسان معمولى غير از معصومين عليه‏السلام در زندگى خود احيانا دچار گناهانى مى‏شود، و مقصود على عليه‏السلام اين نيست كه همه گناهكاران به آتش دوزخ مى‏افتند، بلكه بسيارى از گناهان به توبه واقعى از ميان رفته و انسان گناهكار از آن گناه پاك مى‏شود و برخى از گناهكاران با شايستگى‏هايى كه دارند در روز قيامت مورد شفاعت شافعان قرار مى‏گيرند.
بنابراين مقصود امام عليه‏السلام از كلمه ((مفرطين)) آن گناهكارانى است كه در اثر گناهان بسيار، شايستگى توبه و شفاعت را از دست داده‏اند، گناهكارانى كه از انجام گناه باكى نداشته، و به آسانى آن را مرتكب مى‏شوند، و از ارتكاب آن دچار احساس ندامت نشده و توبه نمى‏نمايند و بر گناه خود اصرار مى‏ورزند.


next page

fehrest page

back page